ادبیات پایداری کالبدشکافی روح افراد است / گلستان جعفریان از رزق و روزی نوشتن زندگینامه شهدا میگوید
تاریخ انتشار: ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۵۲۶۶۰
موفقیت نویسندگان زن در ادبیات پایداری و نوشتن زندگینامه شهدا نشان میدهد؛ لطافت روحیه زنان عاملی غیر قابل انکار در این موفقیت است؛ چون نوشتن زندگینامه شهدا نیازمند کالبد شکافی روحشان برای رسیدن به واقعیت زندگی آنها است. - اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم- مهناز سعیدحسینی: این روزها نام گلستان جعفریان از آن اسمهای درخشنده در حوزه ادبیات پایداری است که کتابهای بینظیر و البته تاثیرگذاری از او در حوزه دفاع مقدس منتشر شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تسنیم: چه شد که سراغ نویسندگی رفتید و به نوشتن زندگینامه شهدا علاقمند شدید؟
فکر میکنم 20 سالم بود که اولین کارم در حوزه ادبیات پایداری را انجام دادم. آن زمان یک سفر به راهیاننور داشتم و سفرنامهای از آنچه که در مناطق جنگی دیده بودم، نوشتم. البته من از کودکی کتاب میخواندم. در خانه ما کتاب خواندن تفریح بود. یک اتاق داشتیم که دور تا دورش قفسه کتاب بود. من میخواندم و مینوشتم. یادداشت روزانه هم زیاد مینوشتم. زمانی که این سفرنامه را که نوشتم، مشهد مقدس زندگی میکردیم. دست نوشته خودم را به روزنامه قدس دادم. آنها چاپ کردند و گفتند قلمت خیلی خوب است و حسها را خیلی خوب منتقل کردی. بیا در صفحه جنگ برای ما بنویس. به شکل حق التحریر آنجا راجع به شهدا مینوشتم. بعدتر وقتی تهران دانشگاه قبول شدم و به تهران آمدم و اینجا با دفتر ادبیات هنر مقاومت و آقای مرتضی سرهنگی به طور جدی شروع به کار کردم.
رشد آدمها کلیدواژه ادبیات پایداری است
تسنیم: ورود شما به این موضوع تقریباً اتفاقی بود چون دلنوشتهها را به روزنامه دادید و نهایتاً نویسنده ثابت شدید، چه شد که این بخش را تا امروز ادامه دادید؟
آن چیزی که من را در این حوزه نگه داشته و در آثارم هم هست، همان نکتهای است که در آخرین اثرم هم نشان دادهام در کتاب «پاییز آمد» از فخرالسادات میپرسم تو چرا در 16 سالگی با وجود مخالفت خانوادهات به مردی جواب مثبت دادی که گفت من شهید میشوم و در بهترین حالت علیل میشوم و تو مجبوری از یک آدم علیل مراقبت کنی؟ و فخرالسادات گفت: دلم نمیخواست یک زندگی خطی داشته باشم. زندگیای که ازدواج کنم و بچهدار شوم و خانه بخرم و همه چیز طبیعی پیش برود. میخواستم رشد کنم. من همین کلیدواژه را گرفتم و در زندگی فخرالسادات دنبال کردم که رشد کنم یعنی چه؟ و آیا واقعاً این شهید باعث رشد او در زندگی شد یا نه؟ این رشد برای خود من هم مطرح است و در 23 عنوان اثر چاپ شده و 2 عنوان کتاب زیر چاپم این مسیر را دنبال میکنم.
فرمانده شهیدی که همسرش بازیگر بود/ ماجرای عجیب عطر نرگس و شهیدی که برای روایت کتابش حاضر شددر ادبیات پایداری رسیدن به این پاسخ که واقعاً چرا آدمها در این مسیر پیچیده پا میگذارند و چرا اینطوری انتخاب میکنند؟ و از آن مهمتر اینکه خودم کجای این اتفاقات میایستم و چه مسئله و رویکردی به زندگی این آدمها دارم، نگاه من به ادبیات پایداری را شکل میدهد به نظر خودم نگاه موشکفانه ای است که میشود اسمش را نگاه فلسفی گذاشت.
نوشتن از شهدا زندگی را برای من سادهتر کرده است
تسنیم: این رشدی که همسران شهدا و خود شهدا به آن رسیدند چقدر به شما منتقل شده است؟ نوشتن این کتابها به نظر خودتان چقدر باعث رشد شما چه در زندگی دنیا هم در زندگی معنویتان شده است؟
دنبال سلوک در زندگی این آدمها هستم تا ببینم چرا این طوری انتخاب کردند؟ چرا این جوری زندگی کردند؟ آیا تا پایان انتخابشان توانستند تاب بیاروند؟ کجا بریدند؟ چنین چیزی را شاید بتوان سبک و سیاق کارهای من دانست و در آثارم دنبال کرد.
ببینید همین که من بعد از 25 سال در این حوزه ماندم و مینویسم و خیلیها به من میگویند چرا در حوزههای دیگر نمیآیی، یعنی من به چیزی دست پیدا کردهام. البته من در حوزه نوشتن از پزشکان و نخبگان هم وارد شدم و سه عنوان کتاب دارم ولی در حوزه شهدا 20 عنوان کتاب دارم این نشان میدهد که تمرکز و توجه من این طرف است، یعنی درست است که من در حوزه نخبگان و در حوزه علم به آدمهای سخت کوش و قابلی پرداختم ولی آن چه که در زندگی شهدا هست، چیز دیگری است. انگار کم رنگ دیدن دنیاست و کمتر به دنیا چسبیدن. یا در واقع حتی آن چیزی که در دنیا هست را برای یک معنای دیگر خرج کردن. اینها چیزهایی است که از دریافت آنها کیف میکنم. یعنی حس میکنم من را از خیلی از مشکلات زندگی معمولی و روزمره جدا میکند یا شاید اینها را برای من سادهتر میکند و آن نگاه درد آور و پیچیدهای را که بقیه آدمها به زندگی دارند، من دیگر ندارم و دلم میسوزد برای خیلی از آدمها که میبینم مشکل را چقدر برای خودشان بزرگ و بزرگتر میکنند و همه چیز پیچیده میشود. اما زندگی شهدا و ایثارگران یا یک جانباز قطع نخایی که 40 سال روی تخت خوابیده، نشان میدهد که آنها با چنین مشکلات عجیب و غریب بزرگی چه جور برخورد میکنند. این ماجراها از یک طرف خیلی برای من دردناک و از طرف دیگر خیلی کمک کننده و خیلی لذت بخش است و میتوانم بگویم خیلی به من در زندگی کمک کرد، اعتماد به نفس داد تا آدم قویتری باشم.
تسنیم: خیلی از نویسندههای دفاع مقدس معتقد هستند نوشتن درباره شهدا یک رزق و روزی است. شما موافق این جمله هستید؟ اصلاً چه طوری شهدا را انتخاب میکنید؟ بعضی از نویسندگان می گویند ما با این شهید سر اتفاق خاصی آشنا شدیم یا کسی به ما معرفی کرد. ماجرا درباره شما چه طوری است؟
تا حد زیادی این جوری است. من هم در دهه 70 دهه 60 یادداشتهایی راجع به شهدا مینوشتم یا به تشیع پیکر شهدا که میرفتم، خیلی این نگاه را داشتم. یک جور نگاه سورآل و یک جور نگاه معناگرانه است که شهدا ما را انتخاب میکنند و آنها میخواهند ما آنها را ببینیم والا ما توانی نداریم. اما اکنون نگاه من خیلی مطعوف به واقعیت است .یعنی نمیگویم این موضوع را نبینید اما بهتر است در نوشتن کتاب مثلاً 30 درصد به آن نمره بدهیم و 70 درصد بقیه شهید را در دنیا واقعیمان بیاوریم.
حتی برای کسانی در این مسیر کار میکنند، چنین است. اکنون هنرمندی که میرود درباره یک شهید مینویسد، درباره یک ایثارگر مینویسد و آن ایثارگر با ناراحتی آن هنرمند و نویسنده را خطاب قرار میدهد که الان برای چه سراغ من آمدی؟ حتماً دنبال نامی نشانی هستی و الان که هیچ کس دنبال این چیزها نیست؟ همه اینها مانع در سر راه آن نویسنده و هنرمند است. ما به یک واقع گرایی نیاز داریم تا حداقل به مردم بگوییم که این آدمها خیلی رنج کشیدند و بابت انتخابشان خیلی تاوان دادند و خیلی تاب آوردند. یعنی باید واقعیت برای مردم بازگو شود. حتی به نظرم یک مقدار دیر هم شده است و مردم بیشتر راجع به ایثارگر و شهدا در همان فضا سورئال فکر میکنند که آدمهای انتخاب شدهای بودند و جدا از ما بودند به نظر من این نگاه برای همان دهه 60 / 70 بود. اکنون ما به نگاه واقعی گرایانه احتیاج داریم. اینکه توضیح بدهیم این آدمها در راه این انتخابشان چه رنجهایی کشیدند و چه تاوانهایی پس دادند و باز هم تاب آوردند؛ یعنی الان هم میگویند ما درست انتخاب کردیم و یک بار دیگر هم به عقب برگردیم دوباره انتخابمان همین هست.
تسنیم: موضوع نوشتن از زندگی شهدا برای شما که یک نویسنده خانم هستید چه چالشهایی دارد؟ چون از یک طرف تحقیقات گسترده لازم دارد و باید وقت زیادی بگذارید و از طرف دیگر هم دستمزد ناچیزی دارد.
اکنون در حوزه ادبیات پایداری خانمها حرف بیشتر برای گفتن دارند و کتابهایشان مورد توجه بیشتری قرار میگیرد. در کنار اینها خانمها باید به عنوان یک همسر و مادر هم وظایف همسری و مادری را انجام دهند و در کنار این وقتی وارد حوزه ادبیات پایداری، وارد این کار سخت و پیچیده، میشوند، مساله مشکلتر هم میشود. چون نوشتن در ادبیات پایداری که به نظر من یک روان کاوی و کالبد شکافی روح آدمها است و تا به روح این آدمها نرسید نمیتوانید به اصل مطلب برسید.
نوشتن کتاب هیچ درآمد مادی قابل توجه ندارد
نیاز جامعه ما اکنون این است که یک واقعیت از زندگی شهدا ببیند. شهدا سخت انتخاب کردند و سخت پای این انتخاب ایستادند. آنها کوشیدند. همهاش این نبود که اینها انتخاب شدند و رفتند. بله خدا هم خیلی کمکشان کرد اما موضوع به این سادگی اتفاق افتاده است.
پس یک زن هم باید این مسائل دشوار در ادبیات پایداری را از سر بگذراند، در نقشهای مختلفی وارد بشود و هم اینکه ما نمیتوانیم در بحث مالی به عنوان یک درآمد روی آن حساب کنیم و بگوییم که از مسیر فروش کتابها آینده مالی خواهیم داشت. البته کسانی که در ادبیات پایدار کار میکنند میدانند که این کار 100 درصد آینده معنوی دارد؛ ولی روی آینده مادی این کار نمیتوان حسابی باز کند. این برای یک زن خیلی پیچیده است. همین الان هم من در کارگاههای آموزش نویسندگی دخترهای جوانی دهه 60-70 و حتی دهه 80 را میبینم که وارد این حوزه شدند و به آنها میگویم که واقعاً با خودتان صادق باشید این حوزه حوزهای نیست که شما بتوانید بحث مالیتان را روی آن ببندید و با خودتان بگویید که من به عنوان یک شغل میتوانم در ماه درآمدی داشته باشم یا کاری باشد که نهایتاً بازده مالی برای داشته باشد. روی اینها هیچ حسابی نمیتوانید بکنیم فقط از لحاظ عقیده، فکر کنید که چرا این حوزه را انتخاب میکنید اول با خودتان رو راست باشید بعد وارد این حوزه شوید. تنها در این صورت است که میتوانید چالشهای مادی و معنوی این کار را تاب بیاورید.
نویسندگی در کشور ما شغل نیست/ به حقوق کارگری هم راضی هستیم!ادبیات پایداری پناهگاه خانمهای نویسنده است
تسنیم: شما اشاره کردید به ورود زنان نویسنده دهه 60 دهه 70 و حتی دهه 80 که وارد حوزه نوشتن از شهدا شدهاند. به نظر شما چرا اکنون نویسندههای زن زیاد شدهاند؟ به خصوص کسانی که علاقمند به نوشتن کتاب زندگی نامه شهدا هستند؟
ببینید من این را جزء محاسن ادبیات پایداری میبینم. اصلاً دقت کنید ما هیچ وقت در طول تاریخمان ادبیات پایداری به این گونه نداشتیم که این همه کتاب از یک موضوع منتشر شود و در واقع خاطرات مستندی درباره آن اتفاق ماندگار شود. فکر میکنم این فرصتی است که به خانمهای ما داده شد و کسی که بخواهد بنویسد و نوشتن را دوست داشته باشد، راه برایش باز است. یک بحث دیگری هم هست و آن اینکه بحث ادبیات پایداری بحثی ارزشی است یعنی آدمهای متدینی که زندگی ارزشی را دوست دارند و نمیخواهند فقط در روزمرگی بمانند، اینها را بیشتر در ادبیات پایداری میبینند. یعنی با این کار میتوانند به دغدغههای معناگرایانه خودشان پاسخ دهند و در عین حال پایبند به ارزشها و مسائل دینیشان باشند. این سفرهای است که برای جوانهایما گسترده شده و هم آقایان و هم خانمها از آن بهره میبرند ولی خانمها بیشتر وارد شدند. برای خیلی از این خانمها ادبیات پایداری یک پناهگاه است. من از زبان خود این خانمها این دلایل میشنوم. مثلاً یک خانم محجبه دهه 70 یا دهه 80 میگوید من اینجا پذیرفته میشوم و تفکر من اینجا دیده و تائید میشود و این شاید چیزی است که در جامعه کمتر برایش اتفاق میافتد.
البته یک دلیل جذب خانمها این است دلیل دیگرش اینکه که نوشتن زندگینامه شهدا یک کار مستند نگاری است و شما باید آدم با حوصله و ریز بینی باشید که بتوانید با یک آدم 30 ساعت مصاحبه کنید و خستگیهای آن آدم و بدقلقیهایش را تاب بیاورید. وقتی شما را پس میزند خسته نشوید و دوباره سراغش بروید. خانمها این روحیه را دارند. معمولاً آقایان اگر دوبار که چه عرض کنم یک بار پس بخورند دیگر میروند و شاید پشت سرشان را نگاه هم نکنند. خانمها تاب آوریشان در این رشته بیشتر است یعنی بهتر میتوانند این مشکلات را تاب بیاورند.
تسنیم: به نظرتان خانمهایی که در سالهای اخیر وارد حیطه نوشتن در مورد شهدا و دفاع مقدس شدهاند، موفق بودهاند؟
من آمار دقیقی ندارم، اما تقریبا میبینم کتابهای خانمها بیشتر خوانده میشود. شاید به این دلیل که جزئیات در کتابشان بیشتر دیده میشود و موشکفانهتر است و از سوی دیگر نوشتههایشان احساسیتر است و مخاطب بهتر میتواند با نوشته هایشان ارتباط بگیرد تا با مثلاً نگاه ماجراجویانه یا خیلی ایدئولوژیک مردان نویسنده در این موضوع که به نظرم نوشتههایشان یک نگاه ماجراجویانه به جنگ دارد. به نظرم مردان در ادبیات پایداری ما با نگاه ایدئولوژیک خیلی قوی به مسائل میپردازند و شاید مثل خانمها نتوانند وارد جزئیات لطیف و پیچیدهاش شوند.
تسنیم: به نظر شما سختترین بخش نوشتن کتاب در باره یک شهید چیست؟
این نگرانی بعد از 23 سال کار و نوشتن درباره شهدا برایم وجود دارد و هنوز هم وقتی میخواهم راجع به یک شهید بنویسم و از صفر شروع کنم مضطربم از اینکه آیا من میتوانم واقعیت وجود این آدم را در اثرم نشان بدهم؟
اینکه بتوانید واقعیت شهید را در بیاورید، خیلی اضطراب آور است. من چند وقت پیش در مراسم چهرههای هنر انقلاب گفتم از همه هنرمندان که در این حوزه کار میکنند چه سینمایی هستند چه اهل ادبیات، میخواهم که ما اگر میخواهیم این نسل شهدا و این الگوها را از نسلهای بعد نگیریم، باید واقعیت را بگوییم که یک زمانی چنین آدمهایی آمدند هشت سال جنگیدند این جور زندگی کردند این طور انتخاب کردند. واقعیت شهدا را نشان دهیم انتخابی نرویم سراغ خصوصیاتی که خودمان خوشمان میآید و آن خصوصیاتی را بیاوریم که خودمان میپسندیم آن چرا که نمیپسندیم حذف کنیم. این آدمها را همان جوری که بودند با همه نقطههای ضعف و قدرتشان بی کم و کاست در آثار بازتاب بدهیم و انشالله به نسل بعد منتقل کنیم.
تسنیم: این انتقال واقعیت چقدر میتواند به حل مشکلات جامعه به مخصوص جوانترها کمک کند؟
به نگاه نویسنده و به نگاه محقق کتاب خیلی بستگی دارد. اگر محقق ما هنوز در همان دغدغههای دهه 60 خودش غرق باشد و نگاه احساسی به آدمهای جنگ و به ادبیات پایداری داشته باشد، هیچ کمکی نمیکند. ولی اگر میگوییم ادبیات دفاع مقدس ما یک ادبیات ایدئولوژیک است و نویسندههای ما دغدغه دین را دارند، ما در دین به تکرار نمیرسیم. دین روز به روز نو میشود. بپذیریم در هر زمانی آدمها میتوانند از دین بهره خودشان داشته باشند، چون با فطرت ما گره خورده است. به تبع ادبیات پایداری هم همین است. ادبیات ارزش مدار است. اگر بفهمیم چرا یک دختر 16 ساله که پدرش ارتشی و سرهنگ است و مادرش تمایلات مدرن دارد، به پاسداری جواب مثبت میدهد که به او میگوید من شهید میشوم یا در خوش بینانهترین حالت علیل میشوم و باید از من مراقبت کنی، باز هم از یک طبقه اجتماعی دیگر میآید و تن به یک زندگی به این سختی میدهد، مشکلات خیلی از جوانهای امروز را حل میکند. اگر من بتوانم این جزئیات را باز کنم، معلوم است که به درد جوان امروز میخورد. میفهمد که دنیا همه چیزش در این نیست که تو حتماً دانشگاه فلان قبول شوی بعد ماشین فلان بخری بعد خانه فلان و همین طوری پیش برود... دیگر همه چیز را در مادیات نمیبیند.
زندگی شهدا اگر کامل و درست بیان شود برای جوانهای امروز راهگشا است
اما اگر من نتوانم به عمق این شخصیت برسم، اثر گذار نیست. مخاطب باید ببیند کنار این آدم، دوتا خواهر دیگر هم هستند و جور دیگری زندگی را انتخاب میکنند و جور دیگر به ماجرا نگاه میکنند. من نویسنده باید بتوانم همه شخصیتها و کنار هم بیاورم و انتخاب را به عهده خود راوی بگذارم. راوی انتخاب میکند که میخواهد یک زندگی خیلی آرام و مثل خانواده ارتشی مرفه داشته باشد یا یک زندگی پیچیده مثل فخرالسادات. باید این آدمها از همه ابعاد دید. باید مخاطب بتواند انتخاب کند نه اینکه من بیایم بگویم حتماً راه هم این است که یک انتخاب ارزشی بکنیم. در این مسیر اگر نگاه یک خطی کلیشهای را از ادبیات پایداری دور کنیم و زندگی شهید را از همه ابعاد ببینیم صد در صد برای جوانها راه گشا است. او میتواند در ادبیات پایداری انتخاب گر باشد یا انتخاب کند. و به تیع برای زندگیاش هم تصمیمات خوب بگیرد.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: سیاسی سیاست ایران نظامی دفاعی امنیتی گزارش و تحلیل سیاسی مجلس و دولت امام و رهبری ورزشی فوتبال ایران فوتبال جهان والیبال بسکتبال هندبال کشتی و وزنه برداری ورزش های رزمی ورزش زنان ورزش جهان رشته های ورزشی بین الملل دیپلماسی ایران آسیای غربی افغانستان آمریکا اروپا آسیا اقیانوسیه پاکستان و هند ترکیه و اوراسیا آفریقا بیداری اسلامی اقتصادی اقتصاد ایران پول ارز بانک خودرو صنعت و تجارت نفت و انرژی فناوری اطلاعات اینترنت موبایل کار آفرینی و اشتغال راه و مسکن هواشناسی بازار سهام بورس کشاورزی اقتصاد جهان اجتماعی پزشکی رسانه طب سنتی خانواده و جوانان تهران فرهنگیان و مدارس پلیس حقوقی و قضایی علم و تکنولوژی محیط زیست سفر حوادث آسیب های اجتماعی فرهنگی ادبیات و نشر رادیو و تلویزیون دین قرآن و اندیشه سینما و تئاتر فرهنگ حماسه و مقاومت موسیقی و تجسمی استانها آذربایجان شرقی آذربایجان غربی اردبیل اصفهان البرز ایلام بوشهر استان تهران چهارمحال و بختیاری خراسان جنوبی خراسان رضوی خراسان شمالی خوزستان زنجان سمنان سیستان و بلوچستان فارس قزوین قم کاشان کردستان کرمان کرمانشاه کهگیلویه و بویراحمد گلستان گیلان لرس حوزه ادبیات پایداری ادبیات پایداری زندگینامه شهدا نوشتن زندگی زندگی شهدا نوشتن کتاب آدم ها دفاع مقدس یک زندگی دیگر هم خانم ها جوان ها کتاب ها شده اند همه چیز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۵۲۶۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی سخت است آیا فلسفه میتواند کمک کند؟
فرارو- کی رن ستیا، استاد فلسفه در دانشگاهام آی تی در کمبریج در ماساچوست است. عمده فعالیتهای فلسفی او در زمینه اخلاق، معرفتشناسی و فلسفه ذهن هستند. از ستیا کتاب «راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی» با ترجمه «سینا بحیرایی» توسط انتشارات «مهرگان خرد» به زبان فارسی چاپ شده است. تازهترین کتاب او «زندگی سخت است» نام دارد و با مضمونی فلسفی دارای فصولی در مورد ناتوانی، تنهایی، اندوه، شکست، بیعدالتی، پوچی و امید است. این کتاب به عنوان یکی از بهترین کتابهای معرفی شده از سوی نشریه «نیویورکر» در سال ۲۰۲۲ میلادی انتخاب شده است. از دیگر کتابهای او میتوان به «شناخت درست از غلط» (انتشارات آکسفورد، ۲۰۱۲ میلادی) و «دلایل بدون عقل گرایی» (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۰۷ میلادی) اشاره کرد.
به گزارش فرارو به نقل از وُکس، فلسفه چیست؟ این یک پرسش قدیمی است شاید یکی از قدیمیترین پرسشها در تاریخ فلسفه و هرگز یک پاسخ متفق القول درباره آن وجود نداشته است. برخی از افراد فکر میکنند هدف فلسفه این است که دنیا را معنا کند تا نشان دهد چگونه همه چیز به یکدیگر پیوند خورده است. برای عدهای دیگر فلسفه ابزاری عملی است که باید به ما بگوید چگونه زندگی کنیم. اگر شما در اردوگاه دوم قرار دارید پس منصفانه است که بگویم فلسفه را نوعی خودیاری قلمداد میکنید. این یک سنت فکری است که دست کم از لحاظ نظری میتواند شما را به سوی زندگیای بهتر یا چیزی شبیه به آن راهنمایی کند.
من در کتاب خود تحت عنوان "راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی" نشان داده ام که فلسفه میتواند به ما در مواجهه با مشکلات عینی زندگی و روزمره و دست و پنجه نرم کردن با آن کمک کند.
من در کتاب ام نوشته ام "زندگی سخت است". آیا فلسفه زندگی میتواند در این سه واژه خلاصه شود به گمان ام میتواند. فیسلوفان عصر باستان مانند افلاطون و ارسطو در مورد زندگی ایده آل میاندیشیدند و سعی میکردند نقشهای برای آن ارائه دهند. این میتواند غیر واقع بینانه و هم به نوعی خود تنبیه کننده باشد. اغلب راه درست برای نزدیک شدن به زندگی ایده آل این است که فکر کنید: "این در دسترس نیست. من نباید خود را بخاطر این واقعیت که در دسترس نیست سرزنش کنم". واقعیت آن است که خوب زندگی کردن یا تا آنجا که میتوانید خوب زندگی کردن مربوط به مواجهه با روشهایی است که در آن زندگی سخت است.
بحران میانسالی یکی از آن پدیدههای فرهنگی است که تاریخ پیدایش خاصی دارد. "الیوت ژاک" روانکاو کانادایی در سال ۱۹۶۵ میلادی مقالهای با عنوان "مرگ و بحران میانسالی" و منشاء اصطلاح بحران میانسالی از آنجاست. ژاک به بیماران و زندگی هنرمندانی که بحرانهای خلاقانه میانسالی را تجربه کرده بودند نگاه میکرد. آنان اکثرا در دهه سوم عمرشان به سر میبردند و این موضوع واقعا با کلیشه بحران میانسالی امروزی سازگاری ندارد. تغییری در طرز فکر مردم در مورد بحران میانسالی ایجاد شده است. اکنون ایده این است که رضایت از زندگی افراد به شکل U با شیب ملایمی است که اساسا حتی اگر یک بحران نباشد افراد در دهه چهارم عمر خود در پایینترین سطح آن شیب قرار دارند. این موضوع برای زنان و مردان صدق میکند و در سراسر جهان به درجات مختلف صدق میکند و بسیار فراگیر است. بنابراین، وقتی افرادی مثل من در مورد بحران میانسالی صحبت میکنند چیزی که واقعا در ذهن دارند بیشتر شبیه یک بیماری میانسالی است ممکن است به سطح بحران نرسد، اما به نظر میرسد چیزی به طور مشخص در مورد یافتن معنا و جهت گیری در این دوره میانسالی چالش برانگیز است.
بسیاری از موارد درباره بحران میانسالی وجود دارد. برخی در آن مقطع به گذشته نگاه میکنند و احساس پشیمانی میکنند. همیشه این حس وجود دارد که گزینههای شما محدود شده اند. این احساس وجود خواهد داشت که پیشتر فرصتهایی باز برای شما وجود داشتند و انواع مختلفی از زندگی وجود داشند که واقعا برای تان جذاب بودند، اما اکنون به روشی واضح، مادی و عینی نمیتوانید با آنها زندگی کنید. هم چنین این پشیمانی وجود دارد که همه چیز در زندگی شما اشتباه پیش رفته است شما اشتباه کرده اید اتفاقات بدی رخ داده و اکنون پروژه این است:"چگونه بقیه عمرم را در این شرایط ناقص زندگی کنم"؟ زندگی رویایی برای بسیاری از ما گزینهای خارج شده از دسترس قلمداد میشود.
افراد هم چنین این احساس را دارند که بخش عمده زندگی درگیر روزمرگی است. به جای چیزهایی که زندگی را با ارزش به نظر میرسانند فقط یکی پس از دیگری درگیر روزمرگی هستیم. سپس مرگ به نظر میرسد که در فاصلهای قرار دارد که میتوانید آن را با عباراتی که واقعا قابل درک هستند اندازه گیری کنید. شما این حس را خواهید داشت که یک دهه چگونه است و در بهترین حالت صرفا سه تا چهار دهه باقی مانده پیش روی تان خواهد داشت.
بخشی از احساس از دست دادن به چیزی مربوط میشود که فیلسوفان آن را "ارزشهای غیر قابل مقایسه" مینامند. این ایده که اگر بین ۵۰ تا ۱۰۰ دلار انتخاب کنید و ۱۰۰ دلار را بگیرید لحظهای پشیمان نمیشوید. اما اگر بین رفتن به کنسرت یا ماندن در خانه و گذراندن وقت با فرزندتان یکی را انتخاب کنید در هر صورت چیزی غیر قابل جایگزین را از دست خواهید داد.
یکی از چیزهایی که ما در میانسالی تجربه میکنیم انواع زندگیهایی است که نمیتوانیم زندگی کنیم که با زندگی ما متفاوت است و هیچ جبرانی واقعی برای آن وجود ندارد و این میتواند بسیار دردناک باشد. فکر این که "من میتوانستم زندگی بهتری داشته باشم همه چیز میتوانست برای من بهتر پیش برود" تقریبا همیشه وسوسه انگیز است، اما میتوانید این گونه فکر کنید که اگر هرگز فرزند فعلی تان را نداشتید با افراد فعلیای که دوست هستید ملاقات نمیکردید، اما واقعیت آن است که در غیر این صورت یعنی در صورت نداشتن فرزند چند دوست دیگر داشتید که عالی بودند.
نقطه شروع آن است که با سختیها بنشینیم و آنها را تصدیق کنیم و سپس برای درک آن چه واقعا در حال رخ دادن است تلاش کنیم و ویژگی آن را واقعا توصیف کنیم. این با نوعی روش شناسی فلسفی مرتبط است که من آن را پذیرفته ام. بین توصیف ادبی و انسانی پدیدههایی مانند غم و اندوه و تأمل فلسفی تداوم واقعی وجود دارد.
اغلب آن چه تأمل فلسفی ارائه میدهد کمتر دلیلی بر این است که شما باید این گونه زندگی کنید و مفاهیم بیشتری را برای بیان تجربیات خود و سپس ساختار و راهنمایی نحوه ارتباط خود با واقعیت را نشان دهید. از این طریق میتوانیم بفهمیم که چگونه فلسفه میتواند به عنوان خودیاری عمل کند.